»» از چه زمان ؟؟
نه از آغاز چنین رسمی بود
و نه فرجام ، چنان خواهد شد
که کسی جز تو تو را دریابد
تو در این راه رسیدن به خودت تنهائی
ظلمتی هست اگر
چشم از کوچه یاری بردار
و فراموش کن این کهنه خیال
نور فانوس رفیقی،که تو را دریابد!
دست یاری که بکوبد در را
دست تنهائی خود را تو بگیر
و از آئینه بپرس
منزل روشن خورشید کجاست؟
شوق دریا اگرت هست،روان باید بود
ور ، نه در حسرت همراهی رودی، به زمین
خواهی شد
مقصد از شوق رسیدن خالی است
راه سر شاراز امید
و بدان کین امروز
منتظر فردائی است
که تو دیروز،
که تو دیروز، در امید وصالش بودی
بهترین لحظه راهی شدنت،اکنون است
لحظه را در یابیم
باور روز برای گذر از شب، کافیست
و از آغاز چنان رسمی بود
که سر انجام چنین خواه شد
کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( دوشنبه 85/3/1 :: ساعت 3:9 عصر )
»» لیست کل یادداشت امیر
نیاز آدمهاپول نانگر بدی گفت....دروغبگذار و بگذرخندهخیالخوبی..!چند شنبه هاتوبه[عناوین آرشیوشده]